۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه

فيلمسازي که شبيه هيچ کس نيست ژان لوک گدار شورشگر

فيلم «تاريخ هاي سينما» يکي از شاهکارهاي «ژان لوک گدار» سرانجام در قطع دي.وي.دي در فرانسه به بازار آمد؛ اين فرصتي است تا به يکي از بزرگترين خالقان عصر ما (که از لقب «فرزند چموش» سينما موج نو فرانسه بسيار فراتر مي رود) و سازنده سه فيلمي که تاريخ سينما را عميقا تحت تاثير قرار داده است، بازگرديم.


گودار فيلمسازي است که سينما برايش مبارزه و نوعي قيام مداوم است. او دگرگوني اساسي اي در زبان سينما بوجود آورد تا آنجا که ديگر تاريخ سينما، به قبل و بعد از گودار تقسيم مي شود.
«ژان لوک گودار» موقعيت عجيبي دارد، همه او را مي شناسند ولي تقريبا هيچ کس کوچکترين علاقه اي براي ديدن فيلمهاي جديد اش ندارد. براي تماشاچي معمولي، «سقراط» سينما را تداعي مي کند که به بهانه يک کنفرانس مطبوعاتي و يا مصاحبه اي، از وي انتظار جملات و عبارات فراموش نشدني و درخشان دارد؛ مثل : «سينما خاطره به وجود مي آورد و تلويزيون فراموشي » ،« اين يک تصوير درست نيست بلکه درست (صرفا) يک تصوير است» و يا « فرهنگ قاعده است و هنر استثنا». و حتي مي توان گفت که در پيرامون شخصيت گدار قصه هايي وجود دارد که به او جنبه اي نسبتا افسانه اي مي بخشد. اوهمان کسي است که در سال هاي ۶۰ تکنيسين هاي کنفدارسيون سراسري کار(س.ژ.ت) را دعوت به خرابکاري در سخنراني ها تلويزيوني ژنرال دوگل کرد و در زماني که حکومت دوگل بر آن شد که «هانري لانگلوا» را از مديريت «سينماتک» (فيلمخانه فرانسه) که خود باني آن بود ومسئوليت اش را به عهده داشت، بر کنار کند، گودار «آندره مالرو» (وزير فرهنگ وقت) را از محلي که اوآنرا « فرانسه آزاد» مي ناميد و معتقد بود که وزير مربوطه ديگر آن جا را ترک کرده، زير سوال برد و رهبري مقاومت عليه اين اقدام را در دست گرفت 

سي سال پس از مرگ هنرمند پازوليني، نمونه انسان سرکش

سالگرد قتل پير پائولو پازوليني(۱۹۷۵-۱۹۲۲) موجب شد تا درباره زندگي و آثار اين نويسنده و سينماگر ايتاليائي بازنگري جدي اي صورت گيرد. اولين نکته اي که مشاهده مي کنيم اين است که پازوليني به آن دسته از روشنفکراني تعلق دارد که در برابر هر تلاشي که از سوي فرهنگ مسلط براي تصاحب آنها انجام مي شود، مقاومت مي کند. نکته دوم اينکه در اين دوران رخوت ايدئولوژيک، ناسازگاري انقلابي او در برابر دنباله روي و همرنگي با جماعت ، همچنان به شدت موجب دلگرمي است.
دوم نوامبر ۱۹۷۵ «پير پائولو پازوليني» در خرابه اي نزديک «اوستي» به طرز وحشيانه اي به قتل رسيد. به مناسبت سي امين سالگرد مرگ او، کتاب هاي متعددي به ويژه در فرانسه منتشر شدند (۱) که از ادامه جذابيت اين نويسنده و سينماگر ايتاليائي حکايت مي کنند. البته اين امر که چگونگي و جزئيات قتل او هنوز کاملا روشن نشده است(٢) نيز در به وجود آمدن افسانه هاي سياهي که در باره او نقل مي شود، نقش داشته و تصويري کاملا اسطوره اي از او ساخته است ؛ تصوير الهه شر يا مرتدي که مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است و يا تصوير واپسين هنرمند نفرين شده بزرگ. اما عليرغم همه اينها، بي شک زمان آن فرا رسيده تا از اين تصاوير فراتر رويم و از خلال گوناگوني انواع هنري ـ فکري (شعر، رمان، سينما، جستار نويسي انتقادي و تئوريک و يا فعاليت هاي خبرنگاري ) در آثار پازوليني، او را به مثابه مثالي فوق العاده، زنده، نامتعارف و منحصر به فرد از روشنفکري متعهد ببينيم

سینما بدون ذات: نگاهی به آراء فلسفی آلن بدیو در باب سینما



تصویر: بدیو
اگر قرار باشد فکر کنیم که فیلم کلاً قادر به اندیشیدن در ذات خویش است یا فیلم در ذات خویش تفلسف می‌کند، پیش از هر چیز باید بکوشیم تا از «هر» تعریف فلسفی پیشینی از اندیشیدن، و مسلماً خود فلسفه، رهایی یابیم. آلن بدیو از سوی بسیاری از صاحب‌نظران یکی از کسانی است که رهیافتی فلسفی دارد که از آن می‌توان به تقویت کوشش‌هایی از این دست تعبیر‌ کرد. در جستار معروفش «جنبش‌های کاذب سینما» او صرفاً یک دورنما از این رویکرد را نشان‌مان می‌دهد (اغلب نوشته‌های بدیو درباره‌ی هنر، درباره‌ی ادبیات و تئاتر و موسیقی است). با این‌حال دال بر رویکرد کلی اوست نسبت به هر «ناـ فلسفه»‌‌ای، که مدعی رعایت شأن خودآیین فلسفه است. در واقع، خود فلسفه برای بدیو، برای تصدیق گرفتن، به چهار رشته‌ یا «شرط‌« دیگر  وابستگی دارد: علم، سیاست، هنر، و عشق. فلسفه حقیقتی از خود تولید نمی‌کند، بلکه در هر دوره‌ی زمانی بخصوص، فقط حقایق آفریده در این میادین را گرد هم می‌آورد. حقایق بومی این حوزه‌های چندگانه، به طرزی افراطی موجب مشروط شدن فلسفه می‌شوند، و یکی از آن‌ دسته حقایق که هنر باشد ضمناً فیلم را دربرمی‌گیرد.

آندری آرسن‌یویچ تارکوفسکی




آندری آرسن‌یویچ تارکوفسکی (به روسیАндрей Арсеньевич Тарковский ) (زادهٔ ۴ آوریل ۱۹۳۲ - درگذشتهٔ ۲۹ دسامبر ۱۹۸۶) کارگردان و فیلمساز برجسته روسی بود. تارکوفسکی با ساخت اولین فیلم بلند خود با عنوان کودکی ایوان در سال ۱۹۶۲ موفق به دریافت پانزده جایزه بین المللی از جمله شیر طلایی جشنواره بین المللی فیلم و نیز و جایزه بزرگ جشنواره سان فرانسیسکو شد. دید تلخ شاعرانه و ذهنیت بی نظیر او در نخستین فیلم بلندش متجلی است. بعد از این فیلم در سال ۱۹۶۶ آندره روبلوف را کارگردانی کرد. سولاریس فیلم بعدی این کارگردان است که در سال ۱۹۷۲ ساخته شد.تارکوفسکی آینه (فیلم) را در سال ۱۹۷۴ ساخت. می‌توان گفت که مضمون آینه (۱۹۷۵) نیز همین است.

سرگئی پاراچانف




در نهم ژانویه‌ی سال ۱۹۲۴، در تفلیس و خانواده‌ای اهل هنر به دنیا آمد. در سال ۱۹۴۲ دبیرستان را به پایان رساند و وارد موسسه حمل نقل راه آهن شد ولی به زودی آن جا را ترك كرد وبه آموزش موسیقی و رقص پرداخت و در سال ۱۹۴۵ به مدرسه‌ی سینمایی مسكو راه یافت. استاد او ایگورساوچنكو(از كارگردانان مشهور روسیه) و بعدها الكساندر داوژنكو بزرگ بود. پاراجانف در سال ۱۹۴۷ برای اولین بار برای چند ماه به جرمی راهی زندان گرجستان شد. در ۱۹۵۰ با یك دختر جوان تاتار ازدواج كرد، اما دختر جوان به خاطر ازدواج با یك خارجی توسط خانواده‌اش كشته شد. در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۴۹-۱۹۴۸ پاراجانف در ساخت دو فیلم اثر ایگور ساوچنكو همكاری داشت (Taras Shevchenko, third blow) و در سال ۱۹۵۱ در فیلم Maksimka اثر ولادمیر براون شركت داشت. در ۱۹۵۲ او اولین فیلم كوتاه خود «داستان مولداویایی» را ساخت و در ۱۹۵۵ به همراه دیاكوف بازلین آن را تحت عنوان «آندریش» در قالب فیلم بلند بازسازی كرد.

۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه

هوارد زین و نمایشنامه اش (مارکس در نیو یورک)

تصمیم به این گرفتیم که نمایشنامه ی معروفی که در باره آن بسیار صحبت شده است را در اختیار مخاطبان این وبلاگ قرار دهیم .قبل از هر چیز به معرفی هوارد زین پرداخته و سپس مصاحبه ای از سایتپیکار اندیش را در این پست قرار می دهیم .
هوارد زين مورخ، استاد دانشگاه، نويسنده و نمايشنامه نويس آمريكايى و مبارز ضد تبعيض نژادى، ضد جنگ ويتنام و ضد جنگ در عراق در ۲۷ ژانويه درگذشت. «تاريخ مردمى ايالات متحده» اثر برجستهء اوست كه تاريخ را نه از ديد فاتحان و استثمارگران، بلكه از ديد مردم عادى و زحمتكش كه اكثريت جامعه را تشكيل مى دهند نگاشته است:
Howard Zinn, Une histoire populaire des Etat-Unis, de 1492 à nos jours 
تاريخ مردمى ايالات متحده از ۱۴۹۲ تا امروز، ترجمهء فرانسوى، انتشارات آگون، مارسى ۲۰۰۲ 
اين مصاحبه در آوريل ۲۰۰۹ در شهر بوستون آمريكا انجام شده و هوارد زين از زندگى خود براى ما صحبت مى كند. ايده هاى او از كجا سرچشمه مى گيرد وچه رويدادى باعث شده كه وى چنين نگاهى داشته باشد؟ مصاحبه با كسى كه در ۲۷ ژانويه (۲۰۱۰) درگذشت، كسى كه بينش آمريكايى ها را نسبت به خودشان تغيير داد و نيز نگاه ما را نسبت به آنان (۱).


در ژنريك اين برنامهء راديويى صداى پرواز هواپيما نيز چند لحظه اى به گوش مى رسد، بهانه يا امرى نمادين براى آنكه هوارد زين از صداى يك هواپيما صحبت كند كه ۶۰ ثانيه پرواز كرده و ممكن بوده بيشتر پرواز كند. اين صداى چيست؟ صداى هواپيمايى كه هوارد زين از آن سخن مى گويد؟ هواپيمايى كه پرواز كزده و احتمالاً روزى بازهم پرواز خواهد كرد. صداى دنيايى ديگر، دنياى ممكن ديگر. چه چيز او را به چنين سخنى واداشته؟ او مورخ است و دارد دربارهء كمون پاريس سخن مى گويد. ما دربارهء كمون صحبت مى كرديم و دربارهء بارسلون در جريان جنگ داخلى اسپانيا. ما در جست و جوى نمونه هايى از لحظاتى در تاريخمان بوديم كه بتواند همچون مرجع و رفرانس به كار آيد براى رسيدن به يكى از اين دنياهاى ممكن. دنيايى كه برخى رؤيايش را دارند و از چنين رؤياپردازى دست بر نمى دارند. اين است آن تصويرى كه هوارد زين ارائه مى دهد. شك نيست كه پرواز هواپيما چندان طول نكشيده، اما همين كه يك هواپيما توانسته پرواز كند اميدى ست و استعاره اى براى دنيايى ممكن. 
يك ساعت با هوارد زين خواهيم گذراند، مردى داراى نفَسى چنين نيرومند، نفَسى واقعاً از تاريخ، تاريخ مردمىِ ايالات متحده، تاريخ ايالات متحده كه از آن بى خبريم، تاريخى از ديد آدم هاى عادى و خرد، از ديد سياهان، از ديدِ كارگران، از ديد كسانى كه هرگز از تاريخ خود سخن نمى گويند، تاريخى نه آنكه از زبان قدرتمندان روايت مى شود.

People of Greece Shake Europe (مبارزات مردم یونان)

در این پست مبارزات مردم یونان در قالب گروه های چپ گرا به تصویر کشیده شده .اینگونه اثار جدای از اینکه دارای ارزش های سیاسی در نحوه برخورد با موضوعات روز اروپا را داراست .نقش چپ را که هر روز در چهار گوشه دنیا تحریف و سانسور می شود به راحتی به تصویر می کشد . باشد که چنین آثاری بسیار آگاهی بخش تر از ساعت ها فیلم های هالیوودی و غیره که با عنوان روشنگری ساخته می شود دارد.