۱۳۹۱ مرداد ۲, دوشنبه

فریتز لانگ


فریتز لانگ  متولد ۵ دسامبر ۱۸۹۰، درگذشته در ۲ اوت ۱۹۷۶ کارگرادن و تهیه کننده و فیلمنامه‌نویس اتریشی-آلمانی-آمریکایی بود. او یکی از معروفترین سینماگران اکسپرسیونیست آلمانی بود. اکسپرسیونیسم، مکتبی در هنر بود که در اوایل قرن بیستم جنبشی را در نقاشی، مجسمه سازی، تئاتر، ادبیات و بالاخره سینمای آلمان راه انداخت. معمولاً دفتر دکتر کالیگاری (روبرت وینه) را به عنوان اولین فیلم اکسپرسیونیستی تاریخ سینما محسوب میکنند. اما قبل از کالیگاری نیزدر فیلمهائی مثل دانشجوی پراگی برخی خصوصیات اکسپرسیونیستی قابل تشخیص است اکسپرسیونیستها واقعیت خارجی دنیای دور و بر را کنار میگذاشتند تا واقعیت درونی آن را کشف کنند. ابزارشان برای این رویکرد قبل از هرچیز طراحی صحنه ولباس، شیوه بازیگری و فیلمنامه بود. به طوریکه فیلمساز اکسپرسیونیست از طریق دکورهای عجیب و غریب، نورپردازی با کنتراست قوی، حرکات و زوایای دوربینی خودنما و بازیهای اغراق آمیز، ظاهر واقعیت را در هم میشکست و واقعیتی جدید خلق می­کرد که اعتقاد داشت حقیقت دنیای معاصرش است. سینمای اکسپرسیونیسم آلمان در سالهای پس از جنگ جهانی اول به اوج رسید و در اوایل دهه 1930 آرام آرام به فراموشی سپرده شد. مهمترین دلیل ظهور و سقوطش را میبایست در وابستگی بیش از  حد آن به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی آلمان دردهه 1920 جست و جو کرد. اکسپرسیونیسم مثل مکتب نئورآلیسم ایتالیا، آینه تمام نمای دغدغه­ها، تشویشها و امیدهای مردم یک جامعه در یک دوره بود و با دگرگون شدن زمانه(نازیها که قدرت را به دست گرفتند)، کارکردش را از دست داد اما از آنجاکه بسیاری از دست­اندرکاران سینمای اکپرسیونیستی بیشتر هنرمند بودند تا جامعه شناس، اهل سیاست و... (میان فیلمسازان این مکتب از کمونیست، آنارشیست، سوسیالیست و... خبری نبود )، آثاری را بوجود آوردند که فقط مصرف روز نداشتند. فریتز  پسر آرشیتکتی اهل وین بود ابتدا به تحصیل معماری پرداخت و بعد به هنر  و تاریخ هنر علاقمند شد طی سالهای ابتدائی دهه 1910 به روسیه شمال آفریقا و آسیا سفر کرد که بر حال و هوای فیلمهای دهه 1920 او تأثیر داشت لانگ با فیلمهائی که در اوایل دهه 1920 کارگردانی کرد در شمار بزرگترین فیلمسازان سینمای صامت آلمان در آمد و به نوعی هنرمند ملی شد اما نتوانست در اوایل دهه 1930 با نازیها کنار بیاید فیلمهایش توقیف شدند به هر طریق ممکن لانگ در زمان حکومت رایش سوم آلمان را ترک کرد و ابتدا به فرانسه و سپس به آمریکا رفت. لانگ در آمریکا در سال 1935 تابعیت جدید را پذیرفت و در طول بیست و پنج سال فیلمسازی در هالیوود با مشقات بسیار تعدادی شاهکار خلق کرد در سال 1956 در حالیکه لانگ سالها بود در آمریکا زندگی میکرد و حتی فیلمهای ضد نازی در کارنامه اش داشت به او میگفتند: « سگ نازی». لانگ در اواخر دهه 1950 به آلمان برگشت و دو سه شاهکار نیز در وطن خلق کرد اما وطن سابق نیز جای کارکردن نبود بر در و دیوار استودیوهائی که فیلمهای لانگ ساخته میشد خطاب به لانگ می­نوشتند « یانکی برگرد به خانه­ات» و در انتها در سال 1976 لانگ چشم از جهان فروبست.    
                       حیات حرفه­ای لانگ را به راحتی میتوان به سه دوره تقسیم نمود: 1- دوره اول کار در آلمان از سال 1919 تا سال 1933 که وصیتنامه دکتر مابوزه ساخته شد. 2- دوره کار در آمریکا که با فیلم خشم در سال 1936 آغاز وتا سال 1956 ادامه دارد که آخرین فیلم آمریکایی او « ورای شکی معقول » به روی پرده میرود. 3- دوره سوم که باز گشت به آلمان است وفیلمی دوقسمتی در هند و آخرین فیلمش هزار چشم دکتر مابوزه را میسازد وعملاً دوسال این دوره طول نمیکشد سالهای 1959 و 1960  

سرگئی آیزنشتاین



سرگئی آیزنشتاین
تولد:11 ژانویه 1898، ریگا، لات ویا
مرگ:11 فوریه 1948، مسکو، اتحاد شوروی

دان شا استاد فلسفه در دانشگاه لاک هیون درپنسیلوانیای امریکاست.وی سردبیر مجله فیلم وفلسفه و همراه با استیون اشنایدر یکی از ویراستاران کتاب

«اندیشه های تاریک،ژرف نگری های فلسفی درباره هراس سینمایی»(انتشارات اسکیرکرا،2003) است.
هنگامی که سخن ازآیزنشتاین به میان می آید با یک نمایش واری بصری باروک اهریمنی روبه رو خواهید بود که خواه نا خواه به نگره های آشفته او درنگاشته هایش درباره فیلم پیوند می یابد.و او افت شتابناک داشت... هنوزهستند کسانی که سنگ اش را به سینه می زنند اما نفوذش را دیگر به سختی بتوان بازشناخت.
دیوید تامسون 1 هنگامی که دروس فیلم را در سال های دهه 1970 برگزار می کردم، خط مشی رسمی این بود که تاریخ سینما بازتاب دهنده کشاکش پیوسته رئالیسم و اکسپرسیونیسم است.این رویارویی را می توان ازهرسو پی گرفت: از لومیرها وملیس تا بیان آشنای آن در نگاشته های آندره بازن و سرگئی آیزنشتاین درنظریه کلاسیک.برحسب وظیفه هردو جلد کتاب « سینما چیست؟ »و دومجموعه مقاله « شکل فیلم» و« مفهوم فیلم» با ویراست جی لیدا2 را خواندم. سال های 1970 بود وآیزنشتاین دراوج چیرگی خود بود ومن شیفته مونتاژ استادانی چون نیکلاس رویگ، فرانسیس فورد کاپولا وسام پکین پا بودم و از همین رو ارزیابی تلخ دیوید تامسون درکتاب پر نفوذش «فرهنگ زندگی نامه ای سینما» (که نخستین بار در 1975 چاپ شد) بس چالش برانگیز بود.

ژان‌لوک گدارJean-Luc Godard

ژان لوک گـُدار (به فرانسویJean-Luc Godard) (زاده ۳ دسامبر ۱۹۳۰، پاریسکارگردان نامی موج نو فرانسوی است.

زندگی و کارنامه


ژان لوک گدار در سوم دسامبر سال ۱۹۳۰ در خانواده سوئیسی ثروتمند و فرهیخته‌ای در پاریس زاده شد. در کودکی به تنهایی دلبسته بود. پدرش ژان‌پل گدار پزشکی فرانسوی بود که شهروندی سویس را پذیرفته بود و مادرش ادیل مونود Odile Monod دختر یک بانکدار فرانسوی بسیار ثروتمند بود. هنگام آغاز جنگ دوم جهانی پدر و مادرش او را به سوئیس فرستادند.

گدار پدرش را منشأ دلبستگی او به رمانتیسیسم آلمانی و مادرش را منبع علاقه‌ او به داستان می‌داند. گدار روزگار کودکی خویش را به مطالعه، اسکی و سفر به زمین‌های خانوادگیش در هر دو سوی فرانسوی و سویسی دریاچه ژنو گذراند.